خونه پدریسونو میخان بفروشن قیمتی هم نداره کلا چهار میلیارد.شوهرم میگه پسر دوبرابر ارث میبره.
گقته بود اگه ب من بفروشید طبق قیمت بنگاه باشه برابر میدم اونا گفتن نه تو متری فلان قدر بخر برابر بده که یه قیمت بالا بود برای خونه ی شصت سال ساخت.
من ک اصلا دخالت نمیکنم چون ب من مربوط نیس.
ولی عصری خواهرشوهرم زنگ زد گف آره شوهرت بیمارستان بستری بود من میومدم ملاقات و اون مثلا جای پدرمونه و باید سهم برابر بده و من راضی نیستم و ازین حرفا تو هم باشی ناراحت میشی و...
گفتم آدما فرق دارن با هم من باشم بابام بیاد مثلا ب خواهرم پونصد میلیون بده من ناراحت نمیشم چون برام مهم نیس.
شوهر منم طی یه بیماری از مرگ برگشت.وقتی اومدنش ب ملاقات و منت میزاشت واقعا ناراحت شدم.
الانم شوهرم اصلا قبول نمیکنه برابر باشن.یعنی نفرینش حقه؟با منم قهر کرد ناراحت شد گفتم این پول چقد کثیفه که خواهر و برادر و اینطوری دشمن میکنه.