تا از شیر شب نگیری همینه...من هشت ماهگی از شیر شب گرفتمش ...حالا بچه من هم شیر خودم رو میخورد هم شیر خشک...نصف شب پا میشدم شیر خشک درست میکردم و شیر خودم رو هم میدادم...خیلی جفا بود...البته اونقدر خسته میشدم که خواب عمیق میرفتم تا دوباره گریه کنه
من فقط ده روز اول نامادریم و خواهرم پیشم بودن دیگه ازروز دهم ک جشن گرفتیم همه رفتن خونه هاشون من موندم و دخترم و هزاااااارویک داستاناش ک الان ۹ ماهشه.
شوهرمم شبکاره هیچ کمکی ای ندارم.
حتی خرید و کارای بیرون و بانکی و اداری و خونه داریم باخودم درکل عادت میکنی نگران نباش اولش سخته ولی رامیفتی
۳۳
سزارین خداروشکر زایمانم عالی بود دکترم خیلی خوب بود ازروز اول از بیمارستان سرپابودم کلا نخوابیدم خیلی خوب بود.
بله من از ۱۶سالگی ب لطف داشتن نامادریم خودم مستقل بودم و سختی زیاد کشیدم عادت دارم.
حتی حامله بودنمم داستان داره بعد ده سال و دوتا کورتاژ خداابنوبهم داد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
