عاشق هم بودیم یجوری ینی براش زار میزدم.اون موقع ۱۶سالم بود و اون۲۱سالش بود بلاخره بهم رسیدیم و با اینکه دستش یکم خالی بود برام طلا و مجلس خوب گرفت هرمناسبتی بود دلمو بدست میاورد درحد توانش برام کادو میخرید و باید بگم این مرد از عشق برام سنگ تموم گزاشت...چهارسال از ازدواجم میگذره و یه پسر یک سال ونیمه دارم.اما وقتی فکرمیکنم که درسمو و موقعیتمو همرو بخاطر ازدواج ول کردم بشدت پشیمون میشم دیروزم همکلاسیمو دیدم گفت درس میخونه و دانشجوی حقوقه خیلی از موقعیتش راضی بود نگین الانم میشه برو درستو ادامه بده چون اصلا هیچجوره شرایطش رو ندارم نه وقتشو دارم و نه موقعیتش اصلا ندارمم.چن روزه حالم گرفتس یچیزی بگین😞