عاشق هم بودیم یجوری ینی براش زار میزدم.اون موقع ۱۶سالم بود و اون۲۱سالش بود بلاخره بهم رسیدیم و با اینکه دستش یکم خالی بود برام طلا و مجلس خوب گرفت هرمناسبتی بود دلمو بدست میاورد درحد توانش برام کادو میخرید و باید بگم این مرد از عشق برام سنگ تموم گزاشت...چهارسال از ازدواجم میگذره و یه پسر یک سال ونیمه دارم.اما وقتی فکرمیکنم که درسمو و موقعیتمو همرو بخاطر ازدواج ول کردم بشدت پشیمون میشم دیروزم همکلاسیمو دیدم گفت درس میخونه و دانشجوی حقوقه خیلی از موقعیتش راضی بود نگین الانم میشه برو درستو ادامه بده چون اصلا هیچجوره شرایطش رو ندارم نه وقتشو دارم و نه موقعیتش اصلا ندارمم.چن روزه حالم گرفتس یچیزی بگین😞
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم توم تو زندگی یه خوشی هایی داشتی که دوستت نداشته و درک نمیکنه نمیاد از سختی هاش برات بگه فقط خوشی هاش رو گفته به قشنگیای زندگیت فکر کن همین که شوهرت دوستت داره خیلیه سعی کن تو زندگیت خوشبخت ترین باشی
یه دوستی دارم نسبت به همه دوستامون اون زودتر مثل تو ازدواج کرد و بچه دار هم شد بعد ما رفتیم دانشگاه و کارم که هیچی . ولی اون الان از همه ما بهتره سالن آرایشگاه زده همه جوره از ما بهتره