من یه بار رفتم اتاق عمل وقتی بهوش اومدم اوردنم از ریکاوری بیرون عمه هام هم پشت در اتاق عمل بودن یکی یکی میومدن بوسم میکردن منم میگفتم ولم کنید بابا برید حال ندارم چرا انقدر ماچم میکنید😐😂
بعد اوردنم توی اتاقم تو بیمارستان گذاشتنم روی تختم وقت ملاقات هم بود چند تا مرد اونجا بود برای تخت بغلی پسر عمه هام و عموم و شوهر خالم و... بودن من بهو پاشدم لباس اتاق عمل از تنم در اوردم فقط پسر عمم دویید پرده رو کشید😐😐😐😐😂😂😂😂😂الان بهش فکر مبکنم از خجالت آب میشمممممم چرا گذاشتن من اینکارو کنممم😂😂😂😂منم چادری و محجبه خانوادم مذهبی خیلی حرکت سنگینی بود