مامانم میگه ناشکری میکنی شوهرم میگه حساسی ولی من دارم نابود میشم دوتابچه زیردوسال که بزرگه به جااینکه بهترشه روزبروز بدترمیشه سرلجبازی دندون درآوردن یجوریی گریه میکنه نعره میزنه که ستونای خونه می ارزه حسرت وآرزوی همه چی رودلم مونده خستمم حس میکنم دیگه هیچی توزندگیم درست نمیشه منم تموم میشم