سلام در شرف طلاق هستم یک ماه هست اومدم خونه پدرم طلاق تو فامیلمون ننگ هستش اصلا یک موردهم نداشتیم
ولی من خیلی مشکل داشتم همه فامیل میدونن و میشناسنش که مشکل داره الان تو این یک ماه پدرو مادرم خیلی غصه میخورن منم خیلی محدود کردن نمیزارن بیرون خونه برم بابام استرس داره و مدام میگه بعد طلاق چطور سرمو جلو فامیل بالا بگیرم چطور مسئولیت یه زن مطلقه به گردن بگیرم از زن مطلقه خیلی میترسه اصلا تو ای یک ماه باهام خیلی سرسنگینه و بد نگام میکنه اون روز دادگاه رفتیم خیلی حالش بد بود میگه بعد یک عمر پام باز شده به دادگاه اونم با دخترم ده بار هست میگه چه گناهی کردم که خدا داره محازاتم میکنه با طلاق دخترم مادرم میگه سر نماز گریه کرده بابات خیلی حالم بد هستش حس میکنم دوست ندارن جدا بشم حاضرن برم بسوزم و بسازم با بدبختی ولی مطلقه نشم