سلام عزیزم
خودم بگم
اوضاع روحی داااااغان
ولی دنیاست دیگه
نمیشه خودتو بکشی
صبح ساعت ۹ شروع کردم به گردکیریه تی وی و میزش
کنسول و ایینه ش
میز عسلی ها و کمد رخت اویز
جاروبرقی کشیدم سالنو
رفتم ظرفای شام دیشبو شستم
آشپزخونه رو گرد گیری کردم
آشپزخونه رو جاروبرقی کشیدم
مامانم خونه نیس کارا افتاده رو دوشم
هیچی پاشدم صبحانه داداشمو بابامو اماده کردم
بعدش ظرفاشو شستم
گردگیری و جارو
نهار حال ندارم
من رفتم اداره دنیال کارام ببینم قبول میکنن برم ارشد بخونم نامه نمیدن
رفتم بانک ببینم دسته چکم آماده میشه که ضامن وام ازدواج همسرم بشم
همش از این ور به اونور پاسم دادن دیگه اومدم نماز خوندم و الانم دراز کشیدم
میشه دعام کنین واممون جور بهش زودتر🥺😔
از پنج صبح بیدار شدم تو ماشین بودم تا تقریبا یک ساعت پیش الانم افتادم رو تختم سرم درد میکنه خوابمم نمیاد
خونمون ویلاییه
سرویس پله هارو جاروبرقی کشیدم بعدشم دستمال نمدار
۲تا اتاقارو گردگیری کردم جارو برقی کشیدم
کفش خودمو و کتونی سفید شوهرمو حسابی سابیدم
غذا قیمه بار گذاشتم
سالاد شیرازی درست کردم
الانم دارم سیب زمینی سرخ میکنم
نمازم خوندم
برنجمم خیس کردم ولی نپختم
تا ۱۲ظهر خواب بودم
