2777
2789
عنوان

امروز فهمیدم چرا کسی که دوستش داشتم رفته و حالم داغونهههههههه

| مشاهده متن کامل بحث + 342 بازدید | 40 پست
دیگه ۴ سال گذشته سعی کن بهش فکر نکنی

فکر نمیکردم بهش دیگه

امروز که اینا رو شنیدم یهو انگار آتیش زیر خاکستر بلند شده باشه

ممنونم عزیزم از دلداری دادنات ...امیدوارم زندگیت پر از موفقیت باشه

الهی خوشبخت باشی عزیزم ولی نه من هرگز اینقدر جسور نبودم که برم ازش خواستگاری کنم دیگه بعد 4 سال حالم ...

ممنون گلم  کلا توی زندگی خودتو زندانی تابوها نکن    آدم دست و پا بسته ای نباش توی ابراز احساسات    اگ آدم مناسبی ببینی نباید کم بیاری و منتظر باشی   مگه ما دخترا چیمون کمتره

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

فکر نمیکردم بهش دیگهامروز که اینا رو شنیدم یهو انگار آتیش زیر خاکستر بلند شده باشهممنونم عزیزم از دل ...

قربان شما💓

خدایا ان شاءالله مصلحتتو با حاجتم یکی کنی...

من متوجه تاپیک نشدم؟...ینی هم اسی و هم پسره هبچکدوم هیچی نگفتن؟...فقط همکار بودن؟

اره دوست بودن اما در رابطه با ازدواج عشق عاشقی حرفی نزدن مثل اینکه پسره پیگیره هنوز امارشو در میاره اما جلو نمیاد چیزی بهش نمیگه

غرور اون بیشتر بود مگه نه؟هیچوقت نمیبخشمش...بعد از قطع رابطه بارها دوستام میگفتن شماره تو رو میگرده. ...

اره حداقل یه قدم بر میداشت برات باقی با تو تاخت میکردی براش 

دوستات نگفتن بهش چرا مثل ادم باهاش حرف نمیزنی؟چرا پیگیرشی؟ الان چرا بهت گفتن؟ بعد چند سال

اره حداقل یه قدم بر میداشت برات باقی با تو تاخت میکردی براش دوستات نگفتن بهش چرا مثل ادم باهاش حرف ن ...

من به همه دوستام اون سالها گفته بودم خودم باهاش قطع رابطه کردم و جوابشو نمیدم و علتش رو هم به هیچکس نگفته بودم..دوستام هم دیگه از اون آقا در مورد علت نپرسیدن...نمیدونم شایدم پرسیدن من خبر ندارم

ولی اینی که تو این تاپیک تعریف کردم تازه است...یکی از دوستان مشترکمون که آقا هستن و همکلاسی ایشون هم بودن، همین دوسه روز پیش تو دانشگاه دیدتش و باهم رفتن نهار و بیرون یکم گشتن و وقتی این دوست مشترکمون ازش پرسیده چرا با فلانی نموندی و یهو رابطه رو بهم زدید و...جواب داده باهم خوب بودیم ولی من خیلی حس کم بودن داشتم پیشش !! وگرنه از همه لحاظ خوب بود و همکار خوبی بود و از این حرفا... و بعد بحثو عوض کرده و دیگه ادامه نداده....این دوست مشترکمون همسر یکی از همکاران منه الان...و از این طریق بهم خبر دادن که کاش خبر نمیدادن 

مثلا من خودم هر بار با طرف میرفتم بیرون یه لباس میپوشیدم بعد ی مدت طرف سرد میشد میگفتم چرا میگفت من ...

خوب مورد شما فرق داره شما واقعا بهش نشون میدادی که به لحاظ اقتصادی سرتری و باید بتونه خرج کنه که طرف هم نمیتونسته و میرفته

ما شرایط اقتصادی مشابهی داشتیم سرتر نبودم...به لحاظ درسی و شغلی منظورش بوده...که مثلا من سرتر از اون قرار بود بشم و بی لیاقت نتونسته تحمل کنه...درحالیکه الان شغل اون فکر کنم درامدش از من تا حد زیادی بهتر باشه و بازم من سرتر نیستم...بخدا دل و دماغ برا من نذاشت و بعد از ارشدم دیگه نتونستم ادامه بدم درحالیکه همیشه دلم میخواست تا دکترا بخونم ولی نشده تا الان...کاش همچین پسرای به دردنخوری سر راهمون قرار نگیرن..پسرایی که ترسو هستن و نمیتونن و چشم دیدن برتری یه دختر رو ندارن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   mmmary66  |  5 ساعت پیش
توسط   _vampi_  |  8 ساعت پیش