دخترموبردم مدرسه یه آقاهه ام دخترشوآوورده بود ایشون همسرشون طلاق گرفتن مادرآقابرام تعریف کرده بودخیلی نگام میکرد تپش قلب گرفتم هرجامیرفتم دنبال من بود بالاخره زود دخترموگذاشتم بدواومدم خونه دیدمحل نمیزارم ول کرد دستام دارهدمیلرزه نکنه دردسربشه برام اون آقادستام داره میلرزه