من نوزاد که بودم مامانم تعریف کرد برام که مثل اینکه برده بودنم حموم کف میره تو دهن و دماغم و کبود میشم و نفسم بند میاد داشتم خفه میشدم که خالم میاد نجاتم میده🫢
چندبار
یکیش اینکه ماشینمون چپ کرد چند دور چرخیدیم آخرشم پرواز کنان از روی ماشینها رد شدیم و به کوه کوبیده شدیم و افتادیم رو سقف یه ماشین دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
23 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
