تروماتیزه شدم بخدا من اینطوری نبودم خیلی امید داشتم فک نمیکردم پسرا همشون بدن دید مثبت داشتم این اواخر یک سری اتفاقات افتاد انقدر حالم بد شد گفتم من دیگ حالم از این چیزا بهم میخوره فقط پیشرفت خودم و مسیر خودم و شروع کردم ورزش سنگین و ....
امروز دوستم داشت میگفت با پارتنرش به مشکل خورده فلان ناراحت بود گفتم این چرت و پرتا ارزش اعصاب خوردی ندارع خیلی ناراحت شد ولی چیکار کنم دست خودم نیست بنظرم تمام این روابط پوچ و اشغال میاد
اصلا یجوریشدم کهیر میزنم این چیزارو میشنوم