بعدم زنگ زدم برادر بزرگش و مامانش تا در جریان باشن
داداشش گفت اون کافه ای که با دوستاش میره توی یه ساختمونه
گفتم اصلا بیخود کرده دروغ گفته میرم سرکار بعد با دوستاشه
من و بچمو میذاره خونه تنها و خودش پی عشق و حالش
شوهرمم زنگ پشت زنگ که به قران اومدم پیش دوستام
سرکار بودم
بیا ببین اینجا رو
منم فقط داد میزدم
سریع اومد خونه گفت پاشو بریم اونجا رو ببین
گفتم هر گوری که بودی
مهم اینه که تو دروووووغ میگی
هر چی گفت بیا گفتم نمیام و مثلا با ناراحتی و عصبانیت رفت
الانم از خونه مامانم اومد خونمون جلوی تی وی نشسته شام کوفت میکنه
فقط بخاطر بچم که خیلی همه چیز رو میفهمه و غصه میخوره ادامه میدم
ولی نمیدونم کار درستیه یا نه
لطفا نظر بدید
عزیزم بچت همه چیز میدونه جلوی بچت دعوا می کنید
نه والا درست نیست کارت
همین ضربه ای به بابات زده هم خودش خیلیه
میتونی دوباره ازدواج کنی اول از شر این الدنگ خلاص شو
دیگه منتظر چی هستی حداقل بابای خوبی هم نیس
جدا شو مطمئن باش بچه بیشترین آسیب میبینه
بخاطر بچه سکوت کن اون بیرون خبری نیست
اولا خیلی عالیه که همون اول کار همه رو نوشتی و توضیح دادی
بنظرم از پشتوانه مالی داری جدا شو
درسته که زندگی سخت میشه بعدش ولی به این فکر کن که پسرت قراره ی عمر با همین دروغ ها بزرگ بشه و بشه شبیه باباش
تنهایی بزرگش کنی بهتره تا همچین آدمی بالاسرش باشه
برات ناراحت شدم عزیزم اشتباه بزرگ ما زود بچه دار شدن بود حالا منکه چیزی از شوهرم جز بدمستی ندیده بودم اما تو چرا با وجود خیانت های ریز تصمیم به بچه گرفتی
حالا بماند اگه قصد جبران داره بمون
جدا بشی میتونی زندگیت بچرخونی؟ پشتت گرمه؟ اگه اره خب دیگه خودت شرایطو بسنج اگرم نه فقط بخاطر دروغ گفتنش عصبی هستی بنظرم تمرکزت از روش بردار بزار رو بچت
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
