اکسم مثل خودم معلم بود. بعد کار مند بانک شد همون موقع ها مامانش که منو نمیخواست انقدر تو گوشش خوند وقت ازدواجته و دختر بهش معرفی کرد که رفت با یکی دیگه. حس میکردم چه کیس خفنی رو از دست دادم . واااااو کارمند باااانک🥲 با حسرت به تابلو های بانک تجارت نگاه میکردم.
سه سال بعدش با یکی ازدواج کردم درامدش سه برابر اون بود. دلم میخواد یه بار که با شوهرم پشت ماشین جدیدمون بودیم منو ببینه و بسوزه که چه احمقی بود فکر کرد حالا که کارمند بانک شده لیاقتش بیشتر از ایناست و منو رها کرد