اره کشته شد
برا اینکه شناسایی نشم میگم پسر داییم ولی خب فامیل درجه یکم بود
پسر داییم بود مثل قرص ماه بود اینقدر خوشتیپ جذاب عزیز دوست داشتنی با معرفت باغیرت
شغلش شوتی بود
عاشق یکی از فامیلای مادرش بود
جونشو برا دختره میداد
جونشوووو
پدر دختره قبول نکرد که باهاش ازدواج کنه گفت تو خلافکاری به درد دختر من نمیخوری برو رد کارت با ی آسو پاس بی سرو پایی مثل خودت بگرد
پسره قسم خورد گف به خدا شغلمو میزارم کنار میرم رو ی کار خوب
پدر دختره هم گفت نه من دختر دسته گلمو به تو نمیدم
حالا خوبه دخترش با عالم آدم خوابیده بود میگفت دسته گل
ولی خب چی بگم پسره عاشقش شده بود
آخر سر هم پسره پاشد کلتو در اورد جلو عشقش و خانواده دختره مادرش و خود من که اونجا بودم خودشو کشت💔
خدایا ای کاش اون لحضه میمردم اون صحنه ای که خونش ریخت رو دستام جلو پام افتاد رو زمین رو نمیدیدم