[10/10, 02:33] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: قرار بود بریم کتابامون را فنر کنیم
[10/10, 02:33] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: البته که همه اینا بهونه بود میخواستیم بریم بگردیم
[10/10, 02:33] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: ساعت سه و پنجاه دقیقه زدیم بیرون
[10/10, 02:33] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: و ساعت چهار سوار اتوبوس شدیم
پنج نفر بودیم
[10/10, 02:34] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: رسیدیم به پارک شهروند با اتوبوس
[10/10, 02:34] امیر: خب باریکلا ولویاا
[10/10, 02:34] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: یهو ریحانه گفت سه تا کتاباش یادش رفته
[10/10, 02:35] امیر: با رفیقات بری بیرون خیلی حال میده ولی با رفیقای خوب !
[10/10, 02:35] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: آقا من و ریحانه سریع پیاده شدیم
نادیا قرار بود بره با رلش
اونا هم قرار شد استادیوم منتظر ما باشن
[10/10, 02:35] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: حق
[10/10, 02:35] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: بی تر ادب😶
[10/10, 02:36] امیر: رفیق بد سیگاری باشه خاهی نخاهی میشی !عرق خور باشه وسوست میکنه بخوری هرزه باشه تبلیغ هرزگی میکنه برات
[10/10, 02:37] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: هیچی از پارک تا دوباره خونمون پیاده رفتیم
بعد من پول نقد همراهم بود دیدیم اگه با اتوبوس بریم دیر میرسیم
قرار بر این شد با تپسی بریم
[10/10, 02:39] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: کاملا درست میگی 🫠
یه چی بگم دعوام نمیکنی ؟
رفیقام قراره برن سیگار بکشن یه روز
همشون قبلا کشیدن
من و یکی از دوستام تا الان نکشیدیم
قراره برن کاپتان بلک بکشن یا نمیدونم اون یکی اسمش چی بود
[10/10, 02:39] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: منکه کلا خوشم نمیاد از این چیزا ولی دلم میخواد اگه بخوام بکشم با تو باشه 🥺
[10/10, 02:39] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: نمیدونم چه غلطی بکنم از من ول کنن
[10/10, 02:42] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: آقا یه مردی اومد دنبالمون
این رفیقم شروع کردند با مرده حرف زدن
اصلا یهو من موندم بدون دلیل و هیچی
مرده هم حس کردم خوشش اومده
بعد با خودم گفتم خب اجتماعیه
ولی بعد گفتم منم اجتماعیم ولی نه اینجوری
نمیدونم والا
شاید من سخت میگیرم که البته خودم سخت گیری خودم را دوست دارم
چون به رفیقمم که گفتم حس کردم مرده داره لاس میزنه تقریبا و خوشش اومده بود گفت نه اصلا هم اینجور نبود
[10/10, 02:42] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: خوابیدی نفسم ؟🥺
[10/10, 02:43] امیر: گفتم ک خودم میدونم ک دارم میگم بت
[10/10, 02:43] امیر: قبلانم بت گفتم اگه چیزخلافیا میخاستی امتحان کنی بیا پیش خودم
[10/10, 02:44] امیر: بگو رلم اگه بفهمه بد میشه
[10/10, 02:44] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: خب اونا هم میگن رلت قرار نیست بفهمه
[10/10, 02:44] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: جدیدا دارم متوجه میشم من خیلی باهاشون فرق دارم
[10/10, 02:45] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: مخصوصا عقایدم نسبت به رابطه
[10/10, 02:45] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: امیر مگه حرف زدن با یه پسر غربیه حتی بدون حس و برای سرگرمی نمیشه خیانت؟
[10/10, 02:45] امیر: !!
[10/10, 02:46] امیر: چرا
[10/10, 02:46] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: ببخشید
نمیدونم شاید حتی خنده ات بگیره
یا مسخره کنی
شاید بگی فکرت قدیمیه
ولی من توی این مسائل دلم میخواد فکرم قدیمی باشه
[10/10, 02:47] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: اصلا دوست ندارم روشن فکر بشم
[10/10, 02:47] امیر: رفیق هرزه تبلیغ هرزگی میکنه و ب هرزگی تشویقت میکنه
[10/10, 02:47] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: خوشم نمیاد حتی به یه پسر جز رل خودم فکر کنم چه برسه به پیام و حرف و نگاه و ...
[10/10, 02:47] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: مگه ما این همه دعوا های بد نداشتیم
[10/10, 02:48] امیر: ن فکرت قدیمی نیس اینا حرفه ک میگن روشن فکری با این حرفا بی غیرت بودنشونا لاپوشونی میکنن و زناهم هرزه بچدنشونا
[10/10, 02:49] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: کدوممون بعد از دعوا توی زمان قهر رفت با جنس مخالف حرف زد
اینا دعوا میکنن با رلاشون
بعد توی زمان قهر میرن با یکی دیگه حرف میزنن
[10/10, 02:49] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: بعدشم میگن چیزی نیست که
یه حرف عادیه
[10/10, 02:49] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: مگه حرف عادی و غیر عادی داره آخه
[10/10, 02:50] امیر: خوشحالم ک خودت میفهمی اینارا
[10/10, 02:50] امیر: نیازی ب گفتن من نیس
[10/10, 02:50] امیر: خدا ب انسان عقل داده انسان میدونه چی درسته چی غلط ولی کاهی مواقع کاری ک خودش میخادا میکنه
[10/10, 02:51] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: بخدا اینقدر حالم بد میشه وقتی میبینم همچین چیزایی را
دلم میخواد دیگه هیچوقت با این جور آدما هم صحبت نشم
ولی حیف که نمیشه
وقتی طرف میاد با ذوق تعریف میکنه از کسی به جز رلش
حالم بهم میخوره واقعا
[10/10, 02:51] امیر: همین سیکار من من میدونم برام بده ضرر داره و میکشتم شاید ولی میکشم
[10/10, 02:51] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: دقیقا
حالم از این روشن فکری بهم میخوره که گوه زد تو زندگی همه
[10/10, 02:52] امیر: این همون تبلیغ هرزگیه
[10/10, 02:52] امیر: دختر پسرم نداره
[10/10, 02:52] 𝒵ℯ𝒾𝓃𝒶𝒷: درسته