همه جوره اذیت شدم و آرزو خیلی چیزا ب دلم موند تو خونه همیشه پدرم اخمکرده بود و اما وقتی یکی میومد ب عنوان مهممان شروع میکرد ب لطیفه گویی و قصه سرایی و خنده و بیرون با همه هرهر میکرد اما داخل خونه نگم براتون ،یبار لاک زده بودم برم دانشگاه گفت میخای اینکارا کنی نمیحاد بری و حق نداشتیم با کسی بریم جایی و کسی بیاد خونمون،دست بزن داشت و اگر ۲مین صدا میکرد برای شام ونمیرفتیم میومد میزد و هیچوقت نپرسید چی لازم دارید و چی میخاید حالا که شوهر کردم جلوی شوهرم خودشیرینی میکنه چی نیاز داری بیرون بگیرم،ی ادم دورو و کلک باز و ۱۰۰چهره،یه روز رفیقم گفت فلاکس بگیر بیام دنبالت بریم پارک ،بابام اخم و تخم کرد که بری پارک بگن دخترفلامی توی پارک بود
متاسفم عزیزم داداشت چرااخع چنین کار بی رحمانه ای کرد
داداشم اعتیاد داره درد من یکی دوتا نیست بهش گفتم خوب باش تو محل ب کوش نامزدم میرسه ابذوم میره عصبانی شد اومد زد تو صورتم بینیم قوز اورد واقعا ازتاراحتی دارم دق میکنم چقدر زخمت کشبده بودم برای بینیم که خوب دربیاد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من خونه پدریم خیلی اذیت شدم البته پدرمو خیلی زود ۹سالگی از دست دادم خیلی سختیهای دیگه کشیدم ، همش میخواستم از او جو خارج شم ،ولی الان میگم اونجا بهشت بود چون الان زندگی بدتری دارم