2777
2789

دوس ندارم شوهر کنم ولی دوس دارم عروس شم 

یعنی کلی هدف تو زندگیم دارم که نمیخوام با شوهر کردن از دستشون بدم و با شوهر کردن خودمو اسیر کنم و از کارای خونه بدم میاد 

ولی دوس دارم لباس عروس تن کنم تاج بزارم کلی مهمون دعوت کنم و مرکز توجه باشم تو اون شب مهمونام دورم بچرخن برقصم و ....

 یه همچین چیزی چطور میشه😂😂😂؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مثل این ژاپنیا با وسایل ازدواج کن ، مثلا با یه عروسک 

کسایی که طرز فکرشون تو دوره ی شترا گیر کرده ریپلای نزنن چون اون موقع گوشی نبوده اگه میخوای چیزی بگی سوار شترت شو بیا بهم بگو

یه تولد تپل بگیر

سفید یا هر رنگی که میخوای بپوش تاجم بذار دامن پفی پرنسسی هم باشه

توی اکسپلور اون دختره رو ندیدی تولدش لباس عروس طوری پوشیده بود؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
یه تولد تپل بگیرسفید یا هر رنگی که میخوای بپوش تاجم بذار دامن پفی پرنسسی هم باشهتوی اکسپلور اون دختر ...

برا تولد نهایت خونوادم هستن ولی عروسی کلی فامیل دیگه باید دعوت شن که برا تولد نمیشه 

بعد تولد داماد نداره😂😂

برا تولد نهایت خونوادم هستن ولی عروسی کلی فامیل دیگه باید دعوت شن که برا تولد نمیشه بعد تولد داماد ن ...

با دوستات پارتی کن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
وای منم دیشب به همین فکر میکردمدوست دارم برم خرید جهیزیه مثلا وسایلای جدید عروسی و حس و حال و رقصشدو ...

اره دقیقا حس من هم همینه 

کاش میشد ازدواج برعکس بود 

عروسی میگرفتیم بعد میرفتیم خرید جهیزیه اخرشم هرکی میرفت پی خودش😂

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792