قضیه از این قراره که با مادرشوهر و جاری تو یه ساختمان هستیم و همونطور که تو تاپیک های قبلیم گفتم با مادرشوهرم دعوا کردیم و ولمون نمیکنه و خواهرش هم اضافه شده شوهرم گفت دستم خالیه زمینمون رو گذاستم بنگاه بفروشم ولی بازم پول کم میاریم اگه طلاهاروهم بفروشیم راحت میتونم خونه بخرم از این خرابه بریم راحت شیم. طلاهام حدودا نهصد میلیون میشه اگه بفروشیم. بنظرتون بفروشم یا ن. شوهرم هم مرد خوبیه از اونا نیس پس فردا دبه کنه و خونه نخره. اصلا ابدا هم اهل دروغ نیست. میگع قرار نبود از این ساختمان بریم اما اذیت شدنت آبم میکنه
گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بار ها بگویی خدای من...
من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
۳ دانگ خونه رو به نام شما کنه و ۳ دانگ هم به نام خودش
آرامشتون مهم تره
#یه_نصیحت_دوستانه🤔 میدونی رفیق؛حقیقتش اینه که هممون یه روزی پیر میشیم...نه چهرهای که الان داریم برامون میمونه نه این بر و بازو و هیکلی که احیاناً به هم زدیم!☝️اون روزی که این سرمایهها از دست بره، دیگه فقط خاطرههایی که باهاشون ساختیم مهمه...👈 اینکه هیکل و قیافه و از همه مهمتر دلمون رو برای چی گذاشتیم وسط ؟؟❌برای رابطههای نادرست؟❌برای آدمای نادرست؟❌برای کارای نادرست؟چند ثانیه خودِ پیر و از رنگ و رو افتادهمون رو تصور کنیم؛ چی از دست دادیم تو این سالها...؟؟ درست زندگی کنیم،همونطور که خدا ازمون خواسته...