قضیه از این قراره که با مادرشوهر و جاری تو یه ساختمان هستیم و همونطور که تو تاپیک های قبلیم گفتم با مادرشوهرم دعوا کردیم و ولمون نمیکنه و خواهرش هم اضافه شده شوهرم گفت دستم خالیه زمینمون رو گذاستم بنگاه بفروشم ولی بازم پول کم میاریم اگه طلاهاروهم بفروشیم راحت میتونم خونه بخرم از این خرابه بریم راحت شیم. طلاهام حدودا نهصد میلیون میشه اگه بفروشیم. بنظرتون بفروشم یا ن. شوهرم هم مرد خوبیه از اونا نیس پس فردا دبه کنه و خونه نخره. اصلا ابدا هم اهل دروغ نیست. میگع قرار نبود از این ساختمان بریم اما اذیت شدنت آبم میکنه
گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بار ها بگویی خدای من...
اول برید خونه رو ببینید قول و قرارشو بذارید تو بنگاه و بیعانشو بدین بعد هموت روز فوری برید بفروشید ف ...
بسته به پولمون داره. شوهرم میگه یا باید اینجوری کنیم یا هم طلاهارو بفروشم و با پس اندازی که از قبل دارم خود زمین رو که نصفه ساختمش ادامه بدم تموم بشه همونجا بشینیم
گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بار ها بگویی خدای من...