چند روز پیش همسرم رفت دنبال بچه، مادره اومده از شوهرم پرسیده دخترت کدومه من میشناسم شوهرمم با اخم گفته فکر نکنم بعد گفته میتونم شمارتون رو داشته باشم شوهرم گفت نه نمیشه اینم باز گفته خوب شماره منو داشته باشید که شوهرم سریع محل رو ترک میکنه میره دنبال بچه بین بچه ها پیداش میکنه میارتش خونه
زنه رو میشناسم به هرزگی معروفه تو محل شوهر داره با یه پسره هم دوسته نمیدونم شوهر منو دیگه چرا میخواست
الان از اون روز ذهنم درگیره کسی از مامانا ندیده باشه این زنه رفت سمت شوهرم و براش حرف در بیاره
الان موندم چیکار کنم تنها خواسته قلبیم اینه دست بندازم دهن زنه رو از دو طرف جر بدم