2777
2789
عنوان

بزرگ‌کردن دوقلو

100 بازدید | 15 پست

مامانا 

من دوقلو دارم الان ۴ ماه و ۱۰ روز هستن

خونه پدرشوهرم هستن کمکم هستن

دخترم کامل پیش خودمه ولی پسرم بیشتر پیش مادرشوهرم چون همزمان نمیتونم رسیدگی کنم بخاطر شرایطی که واسم پیش اومده (مفصله)،حالا چند روزه عین خوره این فکر افتاده تو‌سرم که نکنه پسرم‌ منو به عنوان مامانش دیگه نشناسه و فک کنه مادرشوهرم مامانشه😭😭😭😭

چه مادرشوهرخوبی داری من شرایطتت رونمی دونم ولی دوروبرم همه ی دوقلودارها بچه هاشون روخودشون بزرگ کردن

آره خیلی کمکمه انگار خودش زایمان کرده اینقد حواسش هست

منم نهایتا تا یک ماه دیگه اینجام 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.


نگران نباش نوه خاله ام وقتی نواراد بود همش پیش خاله ام بود و به اون‌میگفت مامان ولی الان بزرگ شده مادرشو چقدر دوست داره

پسرتون هر روز شما رو نمیبینه؟

فعلا خیلی کوچیکه چیزی متوجه نمیشه یه کم بزرگتر شد سعی کن بیشتر وقت بگذرونی باهاش

نگران نباش نوه خاله ام وقتی نواراد بود همش پیش خاله ام بود و به اون‌میگفت مامان ولی الان بزرگ شده ما ...

خب الان خوندم شما رو هم که میبینه فکر کردم شما خونه خودتون هستین نه اصلا نگران نباش فعلل خیلی کوچیکه عزیزم

چرا تو ی خونه ایم

خوب دیگه دیگع رفتی خونه کم کم خودت باشرایط جورمیشی نگران نباش

ببخشین سوال دارم دوقلوهای شماناهمسان بودن چندکیلوبودن موقع تولدبه دوتاشونم شیرخودتومیدی

آره خیلی کمکمه انگار خودش زایمان کرده اینقد حواسش هستمنم نهایتا تا یک ماه دیگه اینجام

عزیزم خوش قدم باشه برات من خودم چون برادر زاهام دو قلو بودن  پسر رو اوردم چون من بچه هام بزرگ بودن تا یک سالو نیم بهم می گفت مامان زمانی که رفت پیش مامانش همون عمه صدام میزد نگران نیاشه بچه مهر مادر خودشو میشناسه دخترم 

خوب دیگه دیگع رفتی خونه کم کم خودت باشرایط جورمیشی نگران نباشببخشین سوال دارم دوقلوهای شماناهمسان بو ...

اره عزیزم ناهمسان بودن 

دخترم ۳ ‌کیلو بود پسرم ۲۹۴۰

تا سه ماه شیر خودم و شیرخشک ولی از ۳ ماه فقط شیرخشک 

ممنون از دلگرمیتون عزیزم خیلی استرس این قضیه‌ رو دارم

نه دورت بگردم فدات شم نگران نباش بچه اخرش مادر خودش میشناس بخدا چه شبها که تا صبح با بچه بیدار بودم مادرش هم نمیومد چون دختر پیشش بود خودم تولد براش گرفتم دیگه بعد از یک سالونیم چون میخاستم برم برا دخترم خرید جهیزیه دادمش بهش  خدا به سر شاهد به جان جفت بچه هام عروسی دخترم نیومدن نه دادشم نه خانمش  اینم اخر محبتم بود دردت بجونم

نه دورت بگردم فدات شم نگران نباش بچه اخرش مادر خودش میشناس بخدا چه شبها که تا صبح با بچه بیدار بودم ...

ای وای قربونتون برم چقد بد که اینجوری جواب محبتتون رو دادن ،من با اینکه با پسرم تو ی خونه ایم تا جایی که میتونم کارهای پسرم رو انجام میدم و حتی کارهای خونه پدرشوهرم چون همش میگن دارن زحمت بچه های منو میکشن و چندماهه مزاحمشون شدیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792