مال من ی گیرایی میده مثلا نمیزاره کارکنم درعوض خیلی پولداره اینو فاکتور میگیرم مثلا نمیزاره برم بیرون ولی خودش همش مببرتمون تفریح و مسافرت و اینکه نمیزاره تنها خرید کنم ولی خودش هروقت بگی میبرتت،نمیزاره برم با دوستام خوب اونو کنار اومدم نمیدونم با من عادت کردم با میشه مثبت هم نگاه کرد
مال من ی گیرایی میده مثلا نمیزاره کارکنم درعوض خیلی پولداره اینو فاکتور میگیرم مثلا نمیزاره برم بیرو ...
تقریبا مث شوهر من...شوهر منم نمیذاره کار کنم اما پولداره و همه پولاشو میده من....با دوستام اجازه خرید ندارم یا خودش باشه یا خانوادم ولی داخل شهر خودمونو تنها میرم...دوستام بیان خونمون ولی من نرم(که من گوش نمیکنم🫠)مانتو خیلی کوتاه نپوش آرایش تیره نکن رژ روشن مثل قرمز و صورتی حق دارم بزنم خیلی حرفا میزنه اکثرا گوش نمیکنم
منم با دوستان خیلی بیرون نمیرم ولی این انتخاب خودم بوده فرق داره شاغل هم هستم ولی اگه دل خودت راضی نیست به این محدودیت ها باید بهش بفهمونی نباید حقت رو زیر پا بزاره
نه اوایل داشت من گفتم نمیزاری من داشته لاشم خودتم بابد پاک کنی پاک کرد ولی گاهی تنهایی بارفیقاش میره ...
بنظرم با بزرگترش درمیون بذار اگه خودش حرف تو سرش نمیره
من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.