من خونه ام رو عوض کردم
و از اونجایی که خواهرم به شدت حسود هست و حتی پیش خانواده شوهرم چندباری زیرآب منو زده
شوهرم هم به شدت از ین خواهرم به خاطر گندهایی که زده دل خوشی نداره
اصلا کارهام و پیشرفتهای کاری و زندگیمو نمیزارم این خواهرم بفهمه
ولی چون مامانم تنهاس و این خواهرم برای کنترل مامانم به اسم محبت میاد و خودشو میچسبانه
و از طرفی هم به وقتش مامانم رو علیه خواهر برادرهای دیگه پر میکنه
نگم که تمام طلاهای مامانمو هم ازش گرفته
به قول معروف آدم زنده وکیل وصی نمیخواد
من که از همه چی گدشتم
هم شوهر خوبی دارم و هم توی کارم موفقم
پس من فقط نیاز دارم مامانم بیاد خونم
حالا بهش میگم بیا باهم یک هفته بریم اون شهر جدید و خونه جدید
از خواهرم میترسه و میگه به اون بگم کجام
گفتم بگو یک هفته با این رفتم دور بزنیمو بگردیم
آخرش بهم فحش داد گفت برو هر گور میری
من نمیتونم به اون نگم تو هم دوست نداری بگم
پس مننمیام
منم گفتم مگه ندیدی با رفتارهاش چه بلایی سرم آورده؟ میخوای بیشتر گند بزنه به زندگیم
کلی طرفشون گرفت و بهم توهین کرد
به شدت حس تنهایی و بی پناهی کردم