2777
2789

اینقدر این ادم بی عقل و بی شعوره فقط و فقط نسبت ب من و بچه هاش


 ولی نذاشتم هیچکس تاالان بفهمه،سعی کردم حفظ ظاهر کنم واس شخصیت و غرور خودم


واس چیزی ک تو باور بقیه هستم


متاسفم واسش


فقط میتونم بگم خاک بر سرش


آخه چی بگم بهش واقعا تاکجا؟؟


هیچ درک و فهمی از حفظ ارزش زن تو خانواده ی شوهر نداره


اصلا بلدنیست چطور سطح همسرش و بالا ببره


فکرده هرچی منو بچه هارو کوچیک کنه مثلا مردتره

امروز بمن گفت عصر از سرکارم دیرتر میام خونه چون سرراه میرم فلان جا(ی مکان تفریحی مثلا)منم گفتم اوکی


وقتی کارش تموم شد زنگ زد گفت من میخوام برم دنبال مامانم و خواهرم ،پس دخترمون هم آماده کن باخودم ببرمش .تعجب کردم اما نگفتم چیشد نظرت برگشت بری اونارو ببری

غرورم اجازه نداد بپرسم پس من چی؟گفتم باشه حاضرش میکنم

باز زنگ زد گفت حس کردم ناراحت شدی نگفتم توبیا،چون من ب اونا گفتم میخوایم تنهایی بریم دیگ بتو نگفتم بیا،حالا اگر دوستداری توام بیا گفتم باشه حالا ببینم چی میشه

پسرم گفت منم بیام گفتم اره اماده شو.

خلاصه تاشوهرم اومد ایفون زد ما۳تایی رفتیم پایین،یهو اخم کرد گفت الان همتون اومدین؟خوبه من گفتم میخوام تنهایی با مامان و خواهرم برم

باز غرورم اجازه نداد گفتم اوکی مشکلی نیست منو پسرم میریم پیاده روی و دستش و گرفتم و رفتیم

ایشون و دخترم هم سوار ماشین شدن و رفتن خونه مامانش ک بااونا برن بیرون


بعد اونجا مادرش میگ پس خانمت و پسرت کو؟در کمال بیشعوری میگه اتفاقا حاضر شده بودن بیان،من نیاوردمشون رفتن پیاده روی

مادرش میگ واقعا؟زشته بابا برو بیارشون

شوهرم میگه ولشون کن اونارو چندشب پیش بردم

خلاصه مامانش میگ من سردمه خسته ام نمیام باخواهرت برین

بعد خواهرشوهرم زنگ میزنه ب من و چون پسرم خیلی داشت گریه میکرد و بهانه میکرد دادم اون صحبت کنه،عمه اش گفت کجایین که بیایم دنبالتون پسرمم گفت فلان خیابون

دیگه خیلی زشت و بچه بازی بود ک من اون لحظه بخوام بگم نمیام و اینا و قهرکنم جلو اون

ک خواهرشوهرم بگه بخاطر اون قهرم


خلاصه اومدن دنبالمون و رفتیم

و شوهر احمقم اصلا براش قابل درک نیست چرا من دلخورم


میگم اولا ثابت کردی خیلی نامرد و بی معرفتی،دوما اینقدر درکت پایینه ک قشنگ منو پیش خانوادت کوچیک میکنی،تو ک اینقدر نادونی دیگه چرا ب اونا گفتی منو پسرمو ول کردی ب امان خدا و گفتی ولشون کن


میگ تو نمی‌فهمی من چی میگم

اصلا امشب برنامم این بوده تنهایی با مامان و خواهرم برم

بازم شعور خواهرم ک دلش نیومد شماهارو نبریم

خاک بر سرش فقط

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بعد حالا داداشش تو جمع بهش بگن جمعه بریم فلان جا

میگ خانووووم نظرت چیه؟بریم؟


بعد شوهرمن تو جمع یهو بدون برنامه ریزی و هماهنگی بامن میگ فرداشب همه شام خونه ما،بفرض منم پریودم وضعیت جسمی و روحی داغون

بعد تو نباید حداقل ظاهری نشون بدی ب زنت احترام میذاری نظرشو بپرسی اونم آدمه

وقتی میگن قبل از ازدواج حتما چند جلسه برید پیش تراپیست ببینید فرد مقابلتون روانپریش و دیوونه نیس تعادل داره یا نداره دروعگو هست یا ن یا دیدگاهش نسبت ب ارزش زن و زندگی چیه واسه همینه

واقعا هم خاک ....

مامان و خواهرش تا حدودی انسانن

وگرنه بهشون میدون میده ک هر رفتاری دلشون بخواد بامن بکنن


میخواد ب همه ثابت کنه از ۷ دولت ازادین

این زن منه هرطور دوستدارین باهاش حرف بزنین و رفتار کنید

احمق

بعد حالا داداشش تو جمع بهش بگن جمعه بریم فلان جامیگ خانووووم نظرت چیه؟بریم؟بعد شوهرمن تو جمع یهو بدو ...

کار شوهرت اشتباهه قبول دارم  ولی به نظرم میشه درستش کرد مخصوووصا که خانواده اش آدمهای درستی هستن هم‌خواهرش هم‌مامانش هم الان هم که برادرش رو گفتی ده هیچ ازمن جلویی خواهر شوهرت درست شدنیه حرص نخور تلاش کن

یعنی خررررر بودم تاالان ادم شده بودبری ب اونا بگی ولش کن بابا؟؟؟؟من زنتم احمق

ميفهمم چي ميگي من نامزد قبلنم زبون نفهم بود

به خدا خدا اگه بجا اينا يه گاو سر راهمون قرار ميداد الام وضعمون بهتر بود

٤٠مليون گيرمون ميومد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز