آدم وقتی داغون میشه،
دیگه حتی درد هم براش معنی نداره…
همه چی میشه یه سکوت سنگین،
یه بغض که نه میتِرکه، نه تموم میشه.
خندههاش قلابیه، خوابش پر از کابوسه،
دلش میخواد محو شه،
ولی نمیتونه…
فقط نفس میکشه، بیهیچ دلیلی،
مثل کسی که دیگه هیچ امیدی به هیچچیز نداره…