توی ۳۷ هفته رفتم دکتر معابنه کرد گفت دو سانت دهانه رحمم بازه و فکر میکردم حالت که باز شده دیگه زود زایمان میکنم و از ۳۷ منتظر بودم و دل درد هم داشتم اما منظم نبود دکترم گفته بود باید درد ها منظم و با فاصله کم باشن از یه طرف همه منتظر زایمان من بودن و میپرسیدن زایمان نکردی خودمم خسته شده بودم
یه بار دیگه هم رفتم ان اس تی دادم زایسگاه گفت همون دو سانت هست و پیشرفتی نکرده و زوده برای آمپول فشار زدن بمونم درد بگیره تا ۳۸ و چهار روز بودم که شب ساعت دوازده بود مهمونی بودیم حس کردم دردام فاصله شون کم شده امت قابل تحمل بود ولی از اونجایی که خسته بودم با مامانم و شوهرم رفتیم بیمارستان
کیسه و زدن دردام شروع شد دو ساعتی تقریبا درد زیاد کشیدم تا بشه چهار سانت و خواستم برام اپیدورال بزنن بعد که چهار سانت شدم به کمرم زدن و بعد اون انگار رفتم تو حالت خلسه و دردام خیلی قابل تحمل شد اثرش که رفت دوباره خواستم بزنن تا نه صبح که شدم ده سانت و بردن اتاق عمل اونجا ازم خواستن زور بزنم نهایت زور مو زدن یه نفر هم شکمم و فشار میداد تا اینکه اصلا نفهمیدم کی شد بچه اومد بیرون 😍
بچه و گذاشتن بغلم و سریع بردنش کاراش و کردن بعد هم بخیه زد من و منم همش میارزیدم بچه مو از اتاق عمل بردن اتاق ان ای سیو و دو شب نگهش داشتن و بعد با رضایت شخصی خودمون آوردیم خونه