ی سری بازی هایی با بچم میکنه که واقعا عادی نیست به مادرشوهرم گفتم میگه اینا بچن ذهنشون به آنجاها نمیرسه
خودمم خیلی ساده میگذشتم اما ی بار که مادرو خواهرشوهرم داخل حیاط بودم من بدون در زدن رفتم دیدم داخل حال به دخترم میگفت پاهامونو بهم بچسبونیم شلوارمونو بدیم پایین بعد از اون خیلی حساس شدم روی کاراش به مادرشوهرم گفتم چون میزندش باید مراقب باشم بعضی وقتا میگه بریم زیر پتو بازی کنیم منم همش پیششون نیستم
امروز رفتم دیدم هی میرن زیر پتو منم به بهونه این که دخترم گرمش میشه گفتم خودت برو زیر پتو ولی همش دخترمو میکشید زیر پتو و هی دست میزد پشت دخترم
منم هرچی به دخترم میگم بیا بیرون اصلا متوجه نیست فکر میکنه بازیه منم دلو زدم به دریا و به مادرشوهرم گفتم که این بچها خیلی ذهنشون کنج کاوه من اگه به دخترم بگم دخترا موهای بلند دارن میفهمه ولی به اون نمیتونی بگی فرق دختر و پسر فقط توی مو هستش سنش حساسه
اونم میگه نه اینا بچن دارن بازی میکنن