اشک برادرمو اشک مادرمو دارم میبینم دوتاییشون خوردن زمین
دارم از خستگی میمیرم دو روزه نخوابیدم اما از ترسم نمیخوابم
داشتم برای داداشم زار زار گریه میکردم به داداشم زنگ زدم گفتم بمیرم برات اونم گریه میکرد
کاش میشد بمیرم واقعا برای خودش برای بچش
برای مادرم
کاش امام حسین دستشونو بگیره