ی ساله درگیر ی کسیم ک فقط در حد سلام علیک باهاش ارتباط داشتم و با ی نکاه عاشقش شدم، و تنها کسیه ک وقتی میبینمش دست و پاهام میلرزه، دستام شروع میکنه به لرزش طوری ک حتی نیمتونم بنویسم، اوایل فک میکردم ی کراش سادس ولی بعشی اوقات براش گریه میکردم، الانم حداقل هفته ای ی بار براش گریه میکنم تو تنهاییم، حتی قیافشو خجالت میکشم یاداوری کنیم برا خودم نمیدونم عاشق چیش شدم، اژ بس خجالتی بازی و نچشب یازی در اوردم حس میکنم اون از من خوشش نمیاد، ولی در تعجبم من اژ چی اون خوشم میاد حتی اخلاقیاتشم نمیدونم ولی دوسش دارم، یک ساله دیگ به هیچکسی علاقه نشون ندادم، از خودم بدم میاد، این حس چیه؟ مگ میشه برای یکی گریه کنی بدون اینکه تاخالا ی گفتگوی معمولی هم داشته باشی؟؟؟
باهاش آشنا شو
چه نسبتی دارید؟
رابطه تون در چه حده؟ اون شرایطش چه جوریه؟ ایا واقعا ارزششو داره؟
چند سالته
بیخیالش شو چون از عاقبتش خبر نداری فقط به خدا توکل کن :)
اگه بخواد علاقه شو نشون میده و برای خواستگاری قدم پیش می‌ذاره بیکار نمون چون ۹۹ درصد افکار زمان بیکاریه .
شانس تو امتحان کن
برو سمتش نزدیک تر شو
گر دل شیر نداری سفر عشق مرو
عزت نفست حفظ کن
ولی نزدیک تر شو
قسمت بشه میشه
چون برای خودت گنده اش کردی عاشق تصورات خودت از اون آدم شدی ن اون
خب برو سمتش
بهتره به حست بها ندیدی
بکوب بری سمت هدفت
اگه اون آدم مال تو باشه بهت بر می گرده
خودش میاد سراغت بدون اینکه تو بخوای عشق بورزی یا گریه کنی
امان از هورمونای نوجونی هعععععی 🫤
خوشبحالت من هیچ وقت چنین حسی تجربه نکردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
