@مهربانو_مرضیه باز نشد ریپلای بزنم پیامتو
خدانکنه عشقم😍😘😘
ای نگو یادم میفته که از خودم میپرسم ینی این کارا رو من انجام میدادم... 😂😂
مخصوصا اگه مهمون شهرستانی میخورد طورمون😂😂😂
به هوا اونا....... دیگ بخون چکارا ک انجام نمیدادم😂😂
من باید پسر میشدم... نه مامان... کارای من هیچکدوم به کارای دخترا نمیخوره... 😂😂
تاقصد دارم خاطراتو تاپیک کنم... 😂😂بفهمن دهه شصتیا چجور بودن... که الان اینجورین😎😇😇😇😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣🤣 وااای چه حالی پدرت داشته اون وقت که دستت رو گرفته 😂😂😂😂
منم یه خاطره از زمان جنگ بگم
من تو یکی از شهر های خوزستان هستم دیگه تقریبا آخرهای جنگ بودش و من کلاس دوم بودم
اون موقع یه شهرک خارج از شهر برامون ساخته بودنند و از اونجایی که حملات هوایی به شهرمون خیلی کمتر شده بود برای همین تقریبا همه به شهر برگشته بودیم ولی هم چنان مدرسمون تو همون شهرک برپا بود
می‌بایست هر روز خودمون با دوستان سوار مینی بوس می‌شدیم و رفت و آمد میکردیم
یه روز مینی بوس خیلی پر شده بود و من و دوستم نتونستیم سوار بشیم دوستم گفت بیا بریم پولمون رو باهاش کیک بخریم تا جون داشته باشیم پیاده بریم شهر
حالا فاصله با ماشین تقریبا نیم ساعت بود 🙃
خلاصه داستان ما رفتیم یه کیک و...زدیم بر بدن و پیاده راه افتادیم خدا رحم کرد یه ماشین گذری تو راه ما رو دید و رسوندمون خونه😁
رسیدن به خانه همان و یه کتک مفصل خوردن همان🤣🤣🤣
آره اون موقع ها دلها خیلی صاف و ساده تر بود و صمیمیت ها خیلی بیشتر از الان 🥰
ولی یه چیز بگم من خاطرات بمبارونها رو اصلا دوست ندارم چون شهرمون خیلی موشک خورد و چند تا از هم کلاسیهام آسمانی شدند 🥺
ان شاءالله هیچ وقت دیگه تکرار نشه🤲
اره واقعا خودم بمبارا شهرمون یادمه. پنج ساله بودم.
یه سنگر تو زیر زمینمون بود.. خیلی ترسناک. بود..
ولی هر چی بود بهتر از الانه ک همش خبر خودکشی.. جوونامون میشنویم😐الهی که خدا خودش هوای همه مظلومامونو داشته باشن🌹🌹🌹
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
