من با آدمی ازدواج کردم که هرچی میگردم هیچ خاطره خوبی ازش ندارم همیشه کتک بود بحث و دعوا بود بی محلی و بداخلاقی بود همیشه منو خجالت زده کرد همیشه پشتم حرف زد همیشه منو جلو همه کوچیک کرد اگه سفر برد همیشه کوفتم کرد با دعوا همیشه تنم کبود ولی حالا که میخام جدا بشم ازش عزا گرفتم؟
انتخاب بین بد و بدترهاگه بعد از طلاق سرمایه و اختیاری از خودت نداری بهتر بمونی و بسازی وگرنه خونه پد ...
سرمایه و اختیار دارم، خونه پدرم نمیخام برم. این آدمم اصلا منو نخاسته هیچوقت،یه دونه خاطره خوبم ندارم یه روزم دلم گرم نبوده هرچی بوده گذرا و لرزون ولی بازم نمیدونم برای چی غصه دارم اینقدر ازین رفتن