2777
2789

ادم هیچ وقت نباید خودش رو جای کس دیگه بگذاره. 

اگه بخوام خلاصه بهت بگم اینه که پسر با استعدادی دارم، که از سه سالگی فهمیدم اتیسمه، اتیسم فقطدر حد این که نمی تونه با کسی ارتباط و تعامل بگیره. ولی به شدت باهوشه، الان کلاس اول هست، ولی به خاطر این که ارتباط نداره، مجبوره بره مدرسه اتسیم. و من عصرها باهاش دروس کلاس اول را باهاش کار می کنم و توی مدرسه اتیسم بیشتر روی مهارت های ارتباطی و حسی و ... کار می کنن. 

به هیچ کس این رو نگفتم، حتی اتیسم بودنش را نگفتم، هیچ کس همراهم نیست، تنهای تنها هستم. پدرش هم هست، ولی خوب بیشتر بار روی دوش من هست. 

وقتی که فکر می کنم بچم این قدر استعداد داره، ولی توی این مدرسه داره حروم میشه، هرکاری می کنم که اروم بشم، مثل این که معلم خصوصی داره عصرها که درس های اول رو باهاش کار کنه. و زبان و موسیقی، یا هرکاری دیگه، مثلا صبح ها باشگاه پیلاتس برم، کار کنم ترجمه کنم، برنامه نویسی کنم خودم رو پیشرفت بدم، کتاب بخونم یا هرچی، ولی بعضی وقتا تنها چیزی که آروم می کنه همین یکی دو نخ سیگار هست. من تا دو سال پیش که کارد به استخونم نرسیده بود، حتی یک قرص ارام بخش نمی خوردم، الان فقط با قرص خواب می تونم بخوابم، الان به خاطر این شرایط، شب تا صبح مجبور هستم کار کنم. این خلاصه چیزی بود که گفتم ولی می دونم شاید هم توجیهه برای سیگار کشیدن. زیاد هم نیست، شاید روزی یکی نهایتا دو دونه. 

وقتی حتی مادرم هم نمی دونه این شرایط رو، وقتی هیچ کس هیچ کس نیست، وقتی بعضیا با متلک یه چیزی می گن ... من نمی تونم با کسی حرف بزنم. با شوهرم هم حرف بزنم می گه ناشکری می کنی و می تونست بدتر باشه و اینا... به خدا توی این شرایط فقط یک نخ سیگار می تونه تپش قلبم رو اروم کنه. من ورزش می رم، کتاب می خونم، کار می کنم ولی شرایط زندگیم اینه... 

از بس مدرسه پسرم دوره به خونم، مجبورم اول یه کلاس ورزش برم و بعد برم سالن مطالعه. امروز از ورزش که اومدم حالم خیلی بد بود سرگیجه داشتم حالم بد بود یه نخ سیگار کشیدم و حدود نیم ساعت بعد به کتابخونه رفتم. تا کار ترجمه و برنامه نویسی انجام بدم، بماند که چقدر مسئولش می گه نمی دونم صدای زیپ کیفت نیاد، صدای کفشت میاد و ... گوشیم سایلت بود حتی ویبره اش هم خاموش بود زنگ خورد رفتم بیرون جواب بدم می گه چرا تند تند راه رفتی. اصلا دو نفر هم توی کتابخونه نبودن. از روز اول گیر الکی داد و عقده بازی دراورد، امروز هم گفت چون بوی سیگار یم دی پولت رو پس می دم دیگه نباید بیای. وسایلم رو برداشتم و گفتم پول هم نمی خوام.

به خدا نیم ساعت قبلش بود، از دستمال مرطوب و خوشبو کننده و عطر استفاده کرده بودم. مسجد می رم سر ظهر نماز می خونم. به خدا دلم داره می ترکه از بس همیشه بد میارم.

آواره لپ تاپ و وسایلم رو برداشم و کف خیابون، جایی که اصلا نمی شناسم، رفتم به یه پارکی که فهمیدم کمپ مخصوص مسافران هست و امکاناتی مثل برق داره، اونجا نشستم تا ظهر کارم رو انجام دادمو بعد رفتم مسجد. 

به خدا یکی دو نخ سیگار کشیدن، با کتاب خوندن، با کار کردن ، با درس خوندن، با مسجد رفتن و با قران خوندن و ... منافاتی نداره. هیچ کس نمی فهمه..

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792