البته بیشتر همه صدق نمیکنه
زمانی که بچه بودم وقتی می رفتم خونشون بهترین اتاق رو داشت تو کمدش همش لباس پرنسس ها بود اون قدر خوشگل بود.
بازی هایی که داشت. همه گرون . یه جعبه داشت پر از لاک های رنگی رنگی. من ارزوم بود اون جعبه رو داشته باشم.
بزرگ تر شدیم. بهترین گوشی ماشین براش خریدن.
بعدش گفت دلم میخواد برم سرکار بردنش شرکت نفت.
ازدواجش که نگه براتون شب عروسیش بهارین باغ رو گرفتن
اون شب ۳ بار لباس عوض کرد.
خدا برا اینا داده حالا ما چی زحمت بکش تلاش کن. بزن تو سر خودت.