لطفا قضاوت نکنید من زخمی ترازین حرفام
طلاق گرفتم دوهفته میشه حال روحیم خیلی بده
خودم خواستم جداشم گفتم همسرمو دوست ندارم الان ناراحتم گریه میکنم نمیتونم بخابم دلتنگش هستم
چرا من خودمو نمیفهمم
چرا نمیتونم از سردرگمی بیام بیرون چراانقدر داغونم
گفتم مستقل شم خونه بگیرم اما دلشو نداشتم الان اومدم بر دل بابام نشستم زن باباهم دارم هرروز داستانه خسته شدم