با خانواده همسرم دارم زندگی میکنم از وقتی که خب عروسی کردیم
سه ساله ی اتاق کل جهزیمو گذاشتم ی اتاق خودمم سه تا اتاق داره
زمین خریدیم خونه میسازیم تموم شد انشالا میریم
همسرم خودش واسه خودش عروسی گرف همه پدرشون میگیره این پدره نداره
اصلا ۵۴ سالشه دو عمرم دو ساله داره کار میکنه بفکره هیچی نبود نه بچه نه ایندشون
سه وسایل بزرگو هنوزم اینا نخریدن
سه ساله بچه دارم ی اسبابازی هیچی
هر کار کردیم کم پیش خودمون
عید ۱۷۵ چک داشتیم ۵ فروردین ۳۰ فروردین اینا به همسرم میگف پز شو
در حالی ک دو ماه دیگ ۲۴۰ باز چک داشتیم
اصلا نمیفهمن ادمو هیچیییی
خلاصه بریم اصل حرفم
هر دو دو روز شیر میخریدیم پولشو ماهی میدادیم
ی بار اینا اولین بار ۵۰۰ دادن
اتاق بودم دیدم مادرشوهرم میگه ۲۱ بار اوردیم پدرشوهرم گف خودش بره بده خب
منم از اتاق در اومدم گفتم بچم سه سالشه ی اسبابازی دستش ندادین هچ نمیخایم
ی ۵۰۰ من نداشتم شما دادین من واسه خودم چیکار کردم که پولشو ندادم
دو سال پیش کفش خریدنمه خجالت میکشم مانتو شلوار ی ارایشم ندارم
بچم لباس نداره واسه چی واسه بدهی واسه خونه
شما واسه ما چیکار کردین خیلی حرفا
حالم بده
منم میخام فردا برم ۵۰۰ بفرستم به اینا ۵۰۰ هم تا الان شیر اوردیم بدم به طرف
درسته دو تومن کلا پول دارم ی تومنم میره میخام بدم خجالت بکشن
بعدش برم خونه مامانم
نظرتون مثل خواهرانه کمکم کنید؟!