ما از بچگی عاشق یک اقا پسری بودیم همبازی بچگیم بود از بچگی دوسش داشتم چند ماه پیش بعد ده سال دیدمش خیلی بزرگ و جذاب تر شده بود اولش نشناختم بعد که اسمشو اوردن شناختمش بار اول که دیدمش حرفی نزدیم چند روز پیش دوباره دیدمش احساس میکنم دختر داییمو دوست داره چون با لبخند نگاهش میکنه واقعا نمیدونم نه تا حالا باهاش رابطه ای داشتم نه زیاد باهاش حرف زدم ولی از ته دلم یک حس حسادتی جوش میخوره عاشق تر از قبل شدم از حقیقت میترسم سعی دارم خودمو قانع کنم بدبختی اینجاس که دختر داییمم اینو دوست داره انگار قربانی ماجرا منم💔من خیلی دوستش دارم تا ابد تو قلبمه واقعا نمیدونم چیکار کنم چجوری خودمو قانع کنم...