سلام من کاربر خیلی قدیمژم بخاطر جو سایت یسالیه ذفته بودم برگشتم.
خانمای عزیز من ۲۰ سالمه،یه دختر معمولی از یه خانواده معمولیم و دانشگاه نرفتم،قراره امسال کنکور بدم
افسردگی داشتم تازهخوب شدم.
یک خواستگار دارم،که خانوادم به شدت تحت فشارم میزارن آشنا شیم
ایشون دانشجوی دندون پزشکی سال اولشونه متولد ۸۲ هستن(چند سال پشت کنکور بودن)
دوستای خانوادگی هستیم و تابستون بعد چند سال منو دیدن و خوششون اومده
خونه و ماشین دارن ولی یه شهر دیگه که یساعتو نیم فاصله داریم خودشونم اهل اونجان
من که گفتم کم کمش یک سال آشنا بشیم بعد میریم پیش مشاور بعد یکسال از اونهم بحث خواستگاری اینا قبول کرده آقا.هر چی شرط گذاشتم قبول کردن حتی گفتم زنگ و پیام اینام ممنوعه کلا گفتن باشه فقط یکبار قراره ببینم همو چند روز دیگه زیر نظر خانواده ها
خلاصه ایشون از هر لحاظ عالی و رفتارشونم باهام خیلی خوبه خوش اخلاق خانواده خوب
صرفا مشکلم اینه 🛑
من توی مشکلات خیلی سختی بودم و تنها توسل به امام حسین و کمک خدا نجاتم داد من آدم خیلی بی دینی بودم ولی وقتی نجاتم دادن به شدت مدیون اهل بیت شدم و مذهبیم به عبارتی
ولی این آقا اصلااااا اعتقاد ندارن و گفتن اعتقادات شما برای من محترمه مخالفتم نمیکنم هیچوقت باهاش
احساس میکنم خیلی به مشکل قراره بخوریم
نمونش به شوخی صحبت افتاد گفتم من نذر کردم اسمپسرمو حسین بزارم گفت من هیچوقت اسم بچه مو مذهبی نمیزارم
نمدونم سردرگمم شما مثل یه مامان راهنماییم کنید😢