قصه ای یا یه کلاه / واسه این هرروز هی بشی تکرار / با بی عدالتی کارو اجبار / من یه جون گیر خسته گرفتار / که نشسته الان حرف داره باهات. / که چر چرا / آنسان این موجود دوپا خلق شده واسه اختراع / ولی ندارع فرست حتما به اشتباه / همش امتناع همش امتناع / دورغ اشتها واسه خوردن خون یه عده بچه بیگناه / که از حق سهمشون شده نگاه / با روشنایی خورشید زیر نور ماه من نیمدونم این قصه میخواد بره ناکجا بیا جوابمو بده خداع
قصه ای یا یه کلاه / واسه این هرروز هی بشی تکرار / با بی عدالتی کارو اجبار / من یه جون گیر خسته گرفتا ...
که یه تکرار هر روزه ای برام بهتر نیس
یه بارچرا بنویس بهتر از چر چرا اس
اون فرصت هس
دورغ چیه منظور دروغ
میگفتن اخر شاهنامه خوبه ولی خب اونم دروغه خودمون گول نزنیم فرهاد به شیرینش نرسید لیلی به مجنون سهراب هم به گردافرید ته داستان های ایرانی غمناکه ما هم یه داستانیم فقط ای کاش سرنوشت متفاوتی داشته باشیم حال الان من حال جیران تو این موقع اس