2777
2789

ن واقعا اگه زوری و بدون هیچ حس کششی و با حس اجبار ازدواج کنی تهش پَیمدنیه

وقتی بمیرم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد...!!!نه جایی بخاطرم تعطیل میشود...!!!نه در اخبار حرفی زده میشود...!!!نه خیابانی بسته میشود...!!!و نه در تقویم خطی به اسمم نوشته میشود...!!!تنها موهای مادرم کمی سپید تر میشود...!!!...!!! پدرم کمی شکسته تر...!!!اقواممان چندروز آسوده از کار...!!!دوستانم بعد از خاکسباری موقع خوردن کباب  آرام آرام خنده هایشان شروع میشود...!!!راستی عشقم را بگو اوهم باخنده هایش در آغوش دیگری،مراازیاد میبرد...!!!من تنها فقط گورکنی را خسته میکنم...!ومداحی که الکی از خوبی های نداشته ام میگوید و اشک تمساح میریزد...!!!و من میمانم و گورستان سرد و تاریک و غم همیشگی ام که همراهم میماند...!!!من میمانمو و خدا،بااحساس خجالتی که ای مهربان چرا همیشه مرا از تو و دینت ترسانده اند...!                           

من با اجبار ازدواج کردم 

بعد ۱۷ سال زندگی میتونم بگم هنوزم دوسش ندارم 

جای عشق همیشه توی زندگیم خالی





در ضمن استارتر عزیز تاپیک زده در مورد کسانی که شوهرشان رو دوست ندارن و با اجبار ازدواج کردن نگفته کسی بیاد از زندگیش و شوهرش تعریف کنه 

الهی همه همیشه شاد و خوشحال باشن

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من ی بار نامزد کردم فقط به اصرار خانوادم و البته یکیو میخاستم که اون رفت زن گرفت من سر لجبازی گفتم ب ...

منم ی مورد تو زندگیم هست خیلی خوبه خانواده داره پولداره بهش فرصت دادم دقیقا منم به قول شما به گه خوردن افتادم یعنی خرج میکردا همه جوره اما اصلا دوستش ندارم کنارش هیچ حسی ندارم حتی فکر اینکه بخواد بهم دست بزنه حالمو بد میکنه نمی‌دونم چرا کسی درکم نمیکنه بخدا خیلی خسته ام

بله خانواده مخالفن

ببین اگه یکی موقعیت خوبه و دوستش نداری

باور کن بعدم نخاهی داشت

بخصوص که الان عاشق یکی دیگه هسنی

منم عاشق یکی بودم اونم بود ولی دعوامون شد قهر کردیم سر مسائل خانوادگی اون رفت زن گرفت عقد کردن

من دیووانه شدم و حتی حاصر بودم باهاش فرار کنم

اونم بعد عقد یادش افتاد که اشتباه کرد و فکر میگرد میتونه زن داشته باش منو تو دستش نگه دار

حتی من برای لج به خودم عذاب دادن به خودم نامزد کردم با کسی که ذره ی بهشو نمیخاستم

کابوس بود برام کابوس ولی شانس آوردم بهم خورد نامزدیم

و اون عشق اولمون کشیدم ازش بیرون

بعدم با همسرم آشنا شدم عاشق شدیم ازدواج کردیم

اول عشقتو فراموش کن بعد زندگی بساز وگرنه نمیتونی 

عزیزم تجربه نشون داده اگه طرفت انسان باشه توام عاشقش میشی ولی امروزه انسانم آرزوست چن جلسه باهاش رفت ...

رفتیم و اومدیم ولی فایده نداشت نشد ک نشد دیگه اخریا حسم بهش تنفر بود بیچاره همه کار می‌کرد تازه عذاب وجدانم میگرفتم بخدا آنقدر حسای بدی داشتم همش قاطی می‌شد باهم 

ن عزیز مجردم خواستگار خوب دارم دوستش ندارم

خدارو شکر ازدواج اجباری اصلا خوب نیست اگه دلت راضی نباشه امکانش کمه به دلت بشینه چون بهترین چیزها هم اجبارش حال ادمو بد میکنه مهمترین اتفاق زندگیتو سعی کن درست و منطقی و با رغبت انجام بدی 

من با اجبار ازدواج کردم بعد ۱۷ سال زندگی میتونم بگم هنوزم دوسش ندارم جای عشق همیشه توی زندگیم خالیدر ...

منم همین و حس دارم دعا کنین بقیه درکن کنن خسته شدم بخدا از بس توضیح دادم دوستش ندارم 

رفتیم و اومدیم ولی فایده نداشت نشد ک نشد دیگه اخریا حسم بهش تنفر بود بیچاره همه کار می‌کرد تازه عذاب ...

پس بیخیالش شو چندسالته عزیزم الان اول راهی هنوز تجربه زندگی نداری باورکن بداز رفتن زیرین سقف حتی عشق آتیشیم توچندروزنابود میشه اگه طرفت آدم نباشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792