من انقدر دلم واسه کلاس اولی های کوچولو میسوزه خوبه بچه م با اشتیاق میرفت وگرنه منم پا به پاش میشستم اشک میریختیم میکفتن حق داری نمیخواد بری اصلا
دل دردش بخاطر استرس هست بنظرم یه جایزه بگیر بده معلمش بهش بده بذار به اون وابسته بشه پیش دبستانی رفته؟
یه اتفاقی افتاده اضطراب گرفته
ازش بپرس چی شده بگو هر چی باشه باید به مامان بگی
من کنارتم از هیچی نترس اگه بگی من کمکت میکنم
حتما مشاوره بگیر
سلام عزیزم منم پسرم دقیقا شرایط شمارو داشت احتمال قوی معلمان یا مدیر و معاون یا کاربلد نیستن یا حالشو ندارن برا بچه وقت بذارن معلمان باید اونقدر هوش هیجانی بالا باشه که احساسات بچت کاملا بخونه و واکنش مناسب داشته باشه بچه احتمال قوی اونجا رو امن نمی دونه بهر دلیلی یه نفر از کادر مدرسه حالا هرکی میخواد باشه که امواج مغز بچت بخونه پیدا کن وبراش کلاس خصوصی بذار تنها تا یه مدت بعد بچه با محیط آشتی کنه مشگل بچه با اون یه نفری که شرایطشو گفتم حل میشه وگرنه کارت یه کم مشگل خواهد بود
کارت دراومده باید یه مدت کلا بری بشینی کم کم عادت کنه تا تو رو ول کنه
دختر منم توپیش دبستانی اینجوری بود چندماه اونجا موندم بار دارهم بودم چند ماه آخر رو دیگه خودش موند کلاس اول رو خوب رفت بعدیه هفته گفت توام باید بیایی چون یکی از بچه ها اذیتش کرده بود بعد دوسه روز رفتم تا معلم میومد بعد میومدم خونه بعد سه روز گفتم دیگه نمیتونم بیام داداشت تنهاست دیگه موند منم یه کادو خریدم که خانومش بهش داد اونموقع خیلی خوشحال شد دیگه مشکلی نداشتیم تا آخرسال
به نظر من یک هفته مدارا کنید و فعلا پای مشاوره مستقیم را وسط نکشید که بچتون حساس تر بشه ... اصلا مشکل را جلوی خودش با کسی مطرح نکنید
در مورد مشکلات متعددی که در مدرسه ممکنه براش رخ بده باهاش صحبت کنید و از کودکی خودتون یا پدرش یا یک دوستتون و ... براش داستان سازی کنید
مشکلاتی مثل افتادن مکرر مدادم زیر نیمکت یا طول کشیدن انجام دادن کارهای شخصی مثل جمع کردن وسایل در مدرسه یا طول کشیدن پیدا کردن دوست و ....
واین مشکلات را طبیعی جلوه بدین و بگین خودتون یا همون شخصیت داستانتون هم این مشکلات را داشته و ما میریم مدرسه که این مشکلاتمون حل بشه و مهارتمون بیشتر بشه
حتی از یه بچه کلاس دونی و سومی در فامیل میتونید کمک بگیرید برای همکاری در این صحبت ها
من پسرم یه سال اصلا مدرسه نرفت اون مدرسه ای که ثبت نام کردم کادر مدرسه فقط دنبال پول بودن غیر انتفاعی بود معلمان هم خیلی جوون وبی تجربه بودن تابستون باباش باش کارکرد یه کم یاد گرفت یه مدرسه دیگه نزدیکتر بردم یه خانم معلمی بود که مورو از ماست میکشید بیرون بسیار کاربلد و باهوش و حساس یه ماه مونده مهر کلاس خصوصی براش گذاشت و این بچه خیلی آروم شد وحشت عجیبی از مدرسه تو وجود پسرم بود و این خانم معلم سال اول رو چهار ماه باش پایان داد سال دوم که یه معلم دیگه بود باز پسرم شروع کرد همون اداهارو درآوردن که من نمیرم بازم ازون معلمه کمک گرفتم حلش کرد الان سال سوم هست از اول مهرقشنگ میره مدرسه اون خانم مهربون هم زیر نظرش داره فعلا که مشکلم حل شده ولی اوایل بخاطر کادر ناشی مدرسه خودم و بچم خیلی خیلی سختی کشیدیم
