کسی هست مثل ما نه ماشین داشته باشن نه جاییو دارن برن دلتون بگیره چکارمیکنید شاید در۶,۷ماه یبار بریم بازاری جایی شوهرم صبح تا غروب بکوب سرکاره باحقوق چندغاز خسته پله میاد خونه بخدا دلم نمیاد باش حتی حرف بزنم میدونم خستس تا یک لقمه غذا بخوره میبینیش خروپف میکنه از خستگی دخترمم همش گریه میکنه خواهر یا برادر میخام باهاش بازی کنم آخه تواین وضع دیوونم یک بچه دیگه بیارم بدبختش کنم فردا هم جمعی طبق معمول با گریه میگذره ودلتنگی