دلم خیلی پره
دیگه خسته شدم واقعا
خواستگار زنگ میزنه دوسه بارم میزنه عکس بچشم میفرسته بعد میگه یروز بریم بیرون و دیگه کلااااا خبری ازش نمیشه
این اتفاق بارهاو بارها برام افتاده کلا هرچی خواستگار دارشتم اینجوری شده دیگه خسته شدم بریدم هیچ امیدی به ازدواج کردن ندارم از همه بدتر حرف مردمه😭
بقران نمیبخشم اون مادریو که این کارو باهام میکنه به حضرت عباس حلال نمیکنم که چشم انتظار میزاره امیدوارم میکنه دیگه خبری ازش نمیشه
چه دلیلی داره اخه توروخدا کمکم کنید چرا اخه اینجوری میشه