اصن همچین چیزی توی خانوادشون غیر ممکنه
گفتم جیبتو جدا کن کلی نشست روضه خوند که سرویس طلایی که واسه تو خریدم از طلاهای فلانی (دختر خواهرش) بود انگشتره از پولای برادرش فلان چی از فلان کس
رفتم هرچی طلا خریده بود ریختم جلوش گفتم ببر پس بده به هرکی که پولشو خریده حلقه و سرویس بدل بخر من گشنه طلا نیستم ده برابرش خودم دارم (واقعا هم دارم) باز قبول نکرد گفت ما اخلاقمون اینجوریه هرکی بخواد چیزی بخره کاری کنه ازدواج کنه خونه بگیره فلان کنه بیسار کنه همه کمک میکنن
تا صبح نخوابیدم بعد فرداش توی بیمارستان استادم دید ناراحتم از زیر زبونم کشید همه چیو بهش گفتم گفت کجاییه؟ گفتم یاسوجه گفت پس درست حدس زدم لره کلا لرا همینجورین خیلی بهم وصلن ما شیرازیا اینجوری نیستیم یا باید این تفاوت فرهنگی قبول کنی و تحمل کنی و عادت کنی یا جدا شی ولی از اونجایی که فقط لرا با خودشون میسازن جدا شو