نامزدم و من توی یه سقف زندگی میکنیم ۱۱ ماهه نامزدیم(صیغه) تا الان کار نمیکرد ماشینش پیکان بود فروخت بخاطر پول حالا پول ماشینو خورد الان فقط یه موتور داره خلاصه الان ۲ روزه میره سیب میچینه مادرش هی زنگ میزنه میگه نرو نرو هوا سرده تو میری کار میکنی زنتم پاهاشو رو پاش میزاره توهم مثل خر کار میکنی زنتم پولاتو میخوره منم چیزی نگفتم ولی حرفاشونو شنیدم با اینکه هیچ پولی بهم خرج نمیکنه
الان به نامزدم میگم من به قاب گوشی دیدم پاپیون داره فلان میگه نه من پول جمع میکنم برم به خودم شلوار بخرم من بازم چیزی نگفتم اومدم غذا بپزم رابطه خرج کردن داره رابطه محبت میخاد ک این ادمی هیچیشو بلد نیست🥲