مم ی رفیقی داشتم خیلی باهم صمیمی بودیم بعد خواهرم ک ازم چد سال بزرگتر هست همیشه میومد جلوی مامانم میگفت نذار آبجی با این بگرده این دختره سالم نیست خلاصه کلی بحث داشتم تا اینک من ازدواج کردم حالا همون خواهرم ک سر این رفیقم برام شر درست میکرد خودش باهاش رفیق صمیمی شده و دوستم دیگ به من محل نمیده خیلی دلم حرصی صدم فقط دلم میخاد ب هردوشون ی جوری بفهمونم ک گوشای من مخملی نیست چیکار ب نظرتون چطوری هم حالیه دوستم کنم هو خواهرم دلممیخاد ی تیک بزرگ فقط ب آجیم بندازم اره خیلی اذیتم کرد و اینم میدونم ک آبجیم پیش دوستم بدگویی منو خیلی کرده