فکرکنید منم مثل خاهرتونم
۸ سال پیش من تو اوج نوجوونیم ۶ سالی با ی پسری ک هم محله ایمون بود دوست بودم و چون سرکار نمیرفت و هیچی نداشت ب شدتم شکاک بود ولی خیلی دوسم داشت هرچی ازش میخاستی ن نمیاورد حالا گذشته رفته ولی انقد ازش محبت دیدم ک ازسمت خونوادم ندیدم راستشو بخایین خونوادمم بعد۶ سال راضی نشدن ک نشدن منم ولش کردم
و ۸سال گذشته ازاین ماجرا و۳ ساله متاهل شدم
از زندگیم خداروشکر راضیم و شوهرمم خیلی دوس دارم
بعد ۸سال پسره هنوز مجرده و ۳۵ سالش شده وبخاطرمن زن نگرفته چون ضربه بدی بهش زدم ولش کردم همه فامیلاشون و خونوادش میدونستن
چن وقت پیش عروسی بودیم اوناام بودن
مادرش با ی ناراحتی خیلی زیاد ازاول تا اخرمراسم بهم نگا میکرد ی پیرزن خیلی خوبیه
راستشو بخایین خیلی خجالت کشیدم از طرژ نگاش این ک منو دیدسروسامون گرفتم ولی پسرش بخاطرمن تا این سن مجرد مونده ی نگاه پراز ناراحتی داشت
خیلی دلم خاسته بارها فقط ی پیام کوتاه بدم بگممنو حلال کن
تواین دنیا نزاشتم ب کسی ازارم برسه
گاهی شوهرمم دقیقا رفتارایی ک با پسره داشتمو باهام داره پیش خودم میگم حقمه این رفتارو کردم و الان یکی دیگ دراومده جلوم
بنظرتون پیام بدم برای حلالیت؟فکربدی نکنیدراجبم فقط حلالیت میخام ن حرف زدن باهاش