ی ماشین ۴۰۵ اومد شیشه هاش کثییییف😑
درو ک باز کردم خاک ریخت پایین
نشستم پر از شیشه نوشابه و ... کف بود
راننده گف در بازه اومدم درو باز و بسته کنم دیدم دسته نداره از شیشه درو باز کردم و بستم
نگا کردم ب راننده دیدم همش ریشه و ی دم اسبی خندید تازه فهمیدم لبم داره😑
کمکاشم خوابونده بود
گاز اولو ک داد گف قارررررررر همه نگا کردن
رفتیم سر خیابون گفتم خدا رو شکر زودتر از جلوی اینا رفتیم
نکنه میخواس دور بزنه دوباره از جلوی همشون با اون ماشین رد شدیم
اینقد خجالت کشیدم ک نگو😑