چقد باید از دست خانواده شوهر بکشم

ممنم به به شوهرم گفتم که چهار روز که میریم شهرمون دو روزش خونه ما باشیم دو روزش خونه شما  ولی دیدم ن بابا شوهره زیر زیرکی میخواد تمام تایممون جز یه وعده دو وعده  ک خونع مایم خونه  مامان باباش باشیم

۲۶ سالمه ۹ ماه عقد بودم ازماه اول تا ماه اخر عقدم اذیتم کرده 

تا پا طلاق بردتم کلی پوش مشاوره و روانشناس دادیم 

خانواده شوهرم زور میگن شوهرمم از خدا خواسته 

ببین عزیز دلم مادر شوهر منم حتی عادت داره که پسرشو برای مدت‌های زیادی ندیده مثلاً دو ماه سه ماه حتی تایمی که سرباز بوده اصلاً مرخصی نداشته و خیلی دیر به دیر میومده حتی کارشناسی و ارشدش هم شهر دیگه‌ای بوده من اولین بارمه از خانوادم یک ماه دور شدم و حالم تشویش و اضطراب و ناراحتی و دلتنگی دارم مادر شوهرمم باید منو درک بکنه شوهرمم باید منو درک بکنه بگه من واسه سه ماهم که شده خانواده ندیدم ولی زنم عادت نداره متأسفانه درک نداره

[QUOTE=396808925]چون راه دوره و دیر به دیر می رن نیم ساعت کمه و مادرشوهرش قطعا ناراحت می شه...مگر این که بگه می رم ما من حتی شوهرمو اجبار نمی‌کنم که بیاد خونه مامان بابای من بمونه شاید راضی نباشه شاید راحت نباشه بره خونه خودشون ور دل مامانش باشه ولی منو به زور نبره

خیلی سعی کردم ولی حتی باورت میشه دوماه پیش ک رفتیم  پری شدم حالم بد بود یه روز نتونستن برم خونشون زنگ زد ۶ بار تو یه دیقه بهم   بعدش  حرص گرفته بودش داشت پشت تلفن میخوردم ک چرا نیومدی درک داشتنم خوب چیزیه یه نفر نمیره یه جا ممکنه یا ناراحت باشه یا مریض باشه زنگ میزد جیغ جیغ می‌کرد متوجه هستی

گفتم این دفعه هر کسی خونه خودش جز یک الی دو وعده 

  مامانش  دعوا درست میکنه  دوس داره منم اونجا باشم  همش ن اینکه منو دوس داشته باشه ها ب خاطر اینکه کمکش کارا خونشو کنم

دقیقا تازه مامان من بیشتر ناراحت میشه چون اولین باره از دخترش دور بوده ولی مادر شوهرم میگم بازم برای چندمین بار می‌گم شده برای سه ماه یک بارم پسرشو ندیده ماهی یه بار نمی‌دونم دو ماهی مثلاً سه چهار روز چون شوهرم به وسیله درسش و سربازیشو کارش کلاً از شهرمون رفته و منم که برای اولین بار از شهر دور شدم طبیعتاً مامان من باید بیشتر استرس و تشویق و نگرانی و دلتنگی داشته باشه تا مادر اون

تازع من تک دخترم💔 مادر شوهرم دوتا پسر دیگ ام داره جز شوهرم