2777
2789
عنوان

تو را خدا بیایید تو اتوبان یه اتفاق وحشتناک افتاد برامون

| مشاهده متن کامل بحث + 883 بازدید | 68 پست
ببخشید میشه توضیح بدید فامیلتون چه اتفاقی افتاد

با ماشین تو یه جاده تاریک داشت میرفت گفت ک سر راهشو گرفتن میاده شد بعد تفنگ فک کنم گذاشتم رو سرش ماشینشو دزدیدن بعد پلیس ماشینشو پیداکرد ولی یه سری چیزاش کندن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یعنی الان ماشین شمام ضربه شدید خورده؟ نمیشه برین پیش پلیس یا دوربین نبود ک چک کنن

محکم شیشه را شکسته راننده که میشه نه دست باهام هم زخمی شده کم می‌گفت مادرت تو کنار مون بودی 

یه همچین اتفاقی واسه شوهر خواهرم افتاده بود واقعا ترسناکه بیچاره تعریف میکرد برامون خداروشکر میکردیم زندس ،دقیقا تو راه تبریز اتفاق افتاده بود میگفت تایر ماشین رو پنجر کردن بزور خودمو رسوندم یه جایی بازم دنبالم بودن

دیگه همه چیز عادت شده نه سختیا درد دارن، نه خوشیا لذت.️ وَ خَاطِرِاتی کِـ تِکرارِشان آرِزُوس♡،همون دختری باش که همه جا حرف از rahموفقیتشه♥️⃟🌙 ،در حال تلاش برای تبدیل رویاها به واقعیت✨️ ،خدایا شکرت اکثرا رویاهام و هدف هام به واقعیت رسیدند و فقط چند تا هدف های دیگم موندن اونا رو هم با کمکت میرسم،دُنـیـٰایَـم ڪِـنـٰارِ طُ زیـبـٰا شُـد 💍𝒩❤️✨️،میگذرانیم جهان گذرا را..

متوجه نشدم چی گفتی

حالا حالش خوب نیست ولی خیلی بد مینویسه!

دخترکی شاد در من می‌زیست...که چونان شاپرک، به این‌سو و آن‌سو میپرید...خیال پرواز داشت... و آرزوی پروریدن نسلی...پر از غصه شد...از رویاهایش دست کشید...هنوز پا به سن نگذاشته بود که پیر شد...پولکِ بال‌هایش ریخت... پَرپَر شد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792